تفاوت در ديدگاه ها: اصلاح آنچه روي سر ميرويد يا اصلاح آنچه در سر ميرويد

انقلاب در آموزش

انقلاب آموزشي = دگرگوني در آموزش = نوآوري در سيستم آموزشي = ايجاد كنش و دفاع از سيستمهاي قديمي
آموزش از سالهاي طولاني لازمه و نياز بشري بوده و قدمت آن به تاريخ خلق بشر (آدم) ميرسد.
داستان پيدايش انسان و خروج او از آسمانها و سپس تلاش او براي بازگشت به جايگاه اصلي خود هميشه با آموزش روبرو بوده.
اما آنچه در اين ويژه در باره آن بحث مي شود مربوط به آموزش به سبكي نوين است آموزشي كه در اين سالهاي اخير از آن با عنوان انقلاب آموزشي ياد ميشود.
مسئله اي كه جهان را تحت تاثير قرارداده و در واقع انسانها را به طلاتم انداخته بحران است.آري بحران در هر چيز؛ بحران اقتصاد،بحران ترافيك، بحران آلودگي و افزايش CO2، بحران منابع طبيعي و ...
اما چيزي كه در كل وجود دارد بحران منابع طبيعي است اما منظور من از اين منابع نفت يا گاز و يا جنگلها نيست بلكه انسان است.
شايد اگر بحران انسانها برطرف شود بسياري از بحران هاي ديگر به خودي خود كنار رود و يا ديگر در جايگاه بحران قرار نگيرد.
مساله اي كه ما در بحران آموزش داريم بسيار مهم و اساسي است و بسيار بحران تيزهوشي مي باشد يعني مي توان آن را يك بحران متفكر ناميد.
سالها است كه ما براي آموزش، سبكهاي مختلفي خلق ميكنيم اما با يك نگاه دقيق و موشكافانه مي توان فهميد كه ما در اصل سبك معيوب و ناقص آموزش را هميشه تعمير و ترميم مي كنيم نه اينكه سبك جديدي خلق كرده باشيم.
اين به چه معناست:

سبك آموزشي ما هميشه سبك خطي بوده؛يعني از يك مسير ابتدائي شروع به آموزش مي كنيم و مي گوئيم براي نشان دادن تكامل بايد به نقطه انتهائي رسيد.(از مهد كودك شروع و نقطه پايان دانشگاه)
اين يك مدل خطي است مدلي كه اگر يك نفر در هر قسمت از راه نتواند ادامه دهد يعني تكاملي هم نداشته است.
(در اين سبك آموزشي ، گاهي برخلاف آنچه تصور ميرود آموزش به جاي صعود شخص به سطح بالاتر باعث سقوط افراد مي شود)
چرا كه معيار سنجش افراد فقط بر اساس توانائي آنها مي باشد و عواملي مثل استعداد و اشتياق هيچگاه سنجش نمي شود.
چيزي كه ما به آن نيازمنديم دگرگوني و انقلاب در سيستم آموزشي است و اين يعني بايد در اين سيستم نوآوري ايجاد شود اما نوآوري هميشه به خاطر كنش هاي ما انسانها در برابر سيستمهاي جديد با مشكل روبروي مي باشد چرا كه ما ياد گرفته ايم فقط روي يك خط راه برويم و مسيرهاي ديگر را خطا مي بينيم.
براي مثال به يك كارمند توجه كنيد كه از روي توانائي نه بر حسب سنجش استعداد و يا اشتياق در پستي سازماني قرار ميگيرد اين فرد فقط خود را با شرايط كاري وقف مي دهد و سعي ميكند عادت كند كه كار او اين است اما هيچگاه لذت كافي از شغل خود نمي برد و براي رسيد به تعطيلات آخر هفته روز شماري مي كند و اما عكس اين موضوع كارمندي كه بر اساس توانائي و ميزان اشتياق و استعداد در پستي قرار ميگيرد شغل خود را قسمتي از هويت خود تجسم ميكند به گونه اي كه به هيچ چيز جز كارش فكر نمي كند چرا كه او همراه از كارش لذت مي برد.
حال به آموزش برگرديم و به بچه هائي كه بايد فقط بر اساس توانائي خود پيش بروند، چه ميبينيد ؟؟
در سيستم آموزشي جديد بهتر است به جاي سيستم خطي به سيستم اورگانيك ( زنده) توجه كنيم.
سيستم اورگانيك سيستمي است كه در آن آموزش بر اساس سه اصل مهم طراحي مي شود:
1- توانائي
2- استعداد
3- اشتياق
يعني مهم نيست كه اين فرد در آينده به دانشگاه برود يا نه چون ممكن است روزي اين كار را بكند و يا نيازي به آن نداشته باشد اما مهم اين است كه اين فرد هيچگاه متوقف نشود و بر اساس آنچه توانائي انجامش را دارد و آنچه استعداد آن را در خود مي بيند و با قرار گرفتن در شرايط ،خلق استعداد ميكند و در آينده با اشتياق آن را جزئي از هويت خويش مي بيند ادامه دهد.
استعداد انسانها فوق العاده متنوع و گوناگون است و انسانها ذوق و استعداد گوناگوني دارند و شوق در هر كاري باعث تغذيه روح فرد براي انجام آن را ايجاد مي كند.كشف اين استعداد ها به كمك فضاهايي كه توسط همين استعداد ها خلق شده اند امكان پذير است.
پس بهتر است به جاي نگاه تك بعدي به توانائي ها اين دگرگوني را در سيستم آموزشي ايجاد كنيم چرا كه جهان در حال تغييرات جديد است و براي مقابله با تغييرات بهتر است همراه با تغييرات حركت كنيم نه اتكا به سيستمهاي تاريخ گذشته قبلي.

مسئوليت نوآوري بر عهده تك تك ما به عنوان معلمان تربيتي نسل آينه خواهد بود شما اين گونه فكر نمي كنيد ؟؟؟

« Previous Page   Next Page »